گیله مرد اثر بزرگ علوی

گیله مرد اثر بزرگ علوی

باران هنگامه کرده بود. باد چنگ می‌انداخت و می‌خواست زمین را از جا بکند. درختان کهن به جان یکدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی که زجر می‌کشید،‌ می‌آمد. غرش باد آوازهای خاموشی را افسار گسیخته کرده بود. رشته‌های باران آسمان تیره را به زمین گل‌آلود ...

داستان در یكی از همین تابستان‌ها اثر امیرحسن چهل‌تن

داستان در یكی از همین تابستان‌ها اثر امیرحسن چهل‌تن

  تا توی خانه بود، افسرده بود. به خیابان كه می‌رفت نوبت دل‌شوره می‌شد. دل‌شوره‌ای كه تمامی نداشت و گاه چنان شدت می‌گرفت كه دلش می‌خواست از حلقومش بیرون بیاید. فریبرز بهانه بود. خودش هم می‌دانست كه دروغ گفته بودند اما دیگر این بیماری با او مانده بود؛ ای...